قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

ما هم دروغ خواهیم گفت.

بعضی ها معتقد هستند که هیچ وقت دروغ نمی گویند ، ولی سخت در اشتباهند. چرا؟

اگر مایلید داستانی درخور این جمله برایتان تعریف خواهم کرد : 

خانمی با دوستش در پارک قرار داشت ، او با خود فکری کرد و گفت : چرا دخترکم ( مری ) را در خانه تنها بگذارم ؟ او را هم با خودم به پارک خواهم برد و او را شادمان می کنم.

آن خانم که نامش ( الیناز ) بود از فکر خودش بسیار خوشش آمد و به مری  گفت که آماده شود تا با هم به پارک بروند.

ایناز مشغول پوشیدن شلوار و مری هم مشغول پوشیدن جلیقه آبی رنگش بود که دوست ایناز به او زنگ زد و از او علت تعخیرش را پرسید. الیناز دستپاچه شد ، بعد هم برای اینکه آبرویش جلوی دوستش نرود به دروغ گفت : من و مری در راه هستیم و تلفن را سریعاً قطع کرد.

مری وقتی این حرف الیناز را شنید به سرعت به مادرش گفت : مادرجان ، چرا شما به صمیمی ترین دوست خود دروغ گفتید؟ حالا دوستتان فکر می کند شما دروغگو هستید.

الیناز از سن خود خجالت کشید و از مری پرسید : مری جان راه حل چیست ؟

مری سریع گفت : شما باید به او زنگ زده و از او عذرخواهی کنید.

حالا که اشتباهتان را فهمیدید از این به بعد حواستان را جمع کنید تا بتوانید مانند کودکان خوش دل باشید.

نظرات 2 + ارسال نظر
رامین سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

خواندم شما را..
بسیار عالی
سلام

وحید یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:55 ب.ظ

دختر گلم خیلی قشنگ بود ، ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد