قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

دقت کن یک مداد استثنایی باشی

پسرک از پدربزرگش پرسید : پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟

پدربزرگ پاسخ داد :

درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی.

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید:

-اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !

پدر بزرگ گفت:

بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

صفت اول:

می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم:

باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیز تر می شود (و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم:

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم:

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمین صفت :

مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی وبدانی چه می کنی

منبع :

وبلاگ پرورشی مدرسه ی نیک دخت

( با اندکی تغییر )

اسکناس ها و چهره ها


ReplyReply
More
Maryam Rostami
)







 

تشابه طرح اسکناس و چهره ها

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups
 لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب کنید 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو
 ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید |
 BestIranGroups



به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه
 اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups



به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو
 ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید |
 BestIranGroups

 
به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups




__._,_.___

__,_._,___

ما هم دروغ خواهیم گفت.

بعضی ها معتقد هستند که هیچ وقت دروغ نمی گویند ، ولی سخت در اشتباهند. چرا؟

اگر مایلید داستانی درخور این جمله برایتان تعریف خواهم کرد : 

خانمی با دوستش در پارک قرار داشت ، او با خود فکری کرد و گفت : چرا دخترکم ( مری ) را در خانه تنها بگذارم ؟ او را هم با خودم به پارک خواهم برد و او را شادمان می کنم.

آن خانم که نامش ( الیناز ) بود از فکر خودش بسیار خوشش آمد و به مری  گفت که آماده شود تا با هم به پارک بروند.

ایناز مشغول پوشیدن شلوار و مری هم مشغول پوشیدن جلیقه آبی رنگش بود که دوست ایناز به او زنگ زد و از او علت تعخیرش را پرسید. الیناز دستپاچه شد ، بعد هم برای اینکه آبرویش جلوی دوستش نرود به دروغ گفت : من و مری در راه هستیم و تلفن را سریعاً قطع کرد.

مری وقتی این حرف الیناز را شنید به سرعت به مادرش گفت : مادرجان ، چرا شما به صمیمی ترین دوست خود دروغ گفتید؟ حالا دوستتان فکر می کند شما دروغگو هستید.

الیناز از سن خود خجالت کشید و از مری پرسید : مری جان راه حل چیست ؟

مری سریع گفت : شما باید به او زنگ زده و از او عذرخواهی کنید.

حالا که اشتباهتان را فهمیدید از این به بعد حواستان را جمع کنید تا بتوانید مانند کودکان خوش دل باشید.

به دنیای سیاست خوش آمدی!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.