قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

جشن تکلیف

روز 90/8/15 در مدرسه ی ما جشن تکلیف به پا شد.

در دل کوچک من شور و سرور به پا شد.

دلم چو آیینه شد صاف و زلال و زیبا.

دادند به ما هدیه ، چادر نماز زیبا.

نماز ظهر و شب را با نماز صبح خواندم من با سجاده ی زیبا.

در طول شبانه روز ، می خوانم من فقط 17 رکعت ، نه کمتر و نه بیشتر.

می گویم خدا خدایا خدای خوب و زیبا ، قبول کن از ما این 17 رکعت نماز را ای خدای مهربانم.

دوستان ، من الان واقعاً واجبم نشده است و 13 ماه جمادی الثانی یعنی 17 اردیبهشت واقعاً واجبم می شود.

نظرات 2 + ارسال نظر
وحید جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ق.ظ

بابایی خوشحال هستم که فرصت گفتگو و دوستی بیشتری با خدای خوب و مهربان پیدا کرده ای . مطمئنم خدای مهربان نیز تو را خیلی دوست دارد

سارا جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ http://sarafeiz2.blogsky.com

سلام فاطمه جون. عزیزم خیلی قشنگ نوشته بودی. خوش حالم که داره واجبت می شه و خیلی خیلی داری بزرگ می شی و خدا خیلی دوستت داره.
دلم خیلی برات تنگ شده.
موفق باشی عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد