قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

قلم کوچک من

شعرها ، داستان ها و نوشته های من

به مناسبت ماه مبارک رمضان

به نام خدا

مهم مهم

توجه توجه

قابل توجه دوستان و آشنایان :
1- شب های قدر ، ما را فراموش نکنید!
2- از امروز یعنی (17 ماه مبارک رمضان) داستان نویسی را قطع می کنم. چرا که امسال تنها سالیه که من می تونم برای روزه گرفتن واقعی تمرین کنم.
3- موقع افطار برای من هم دعا کنید.
4- سر نماز دعا کنید که ما برگردیم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ببخشید که بی موقع مزاحم شدم.
با عرض ارادت و تشکر.
فاطمه پوراسماعیلی
90/5/26
17 رمضان1432
با تشکر و ارادت
********************

شرمنده

شرمنده ، من دیگه حافظه ام کار نمی کند ، دیگه نمی تونم شعر و یا داستانی ارائه بدم

بابا،دست از سر کچلم بردارید،

مخم سوتی کشید

مشکلی نیست!
( مژده ، مژده )

هر کی شعر یا داستان می خواد ، یه عنوان همی جوری الکی بدد تا من یه چیز همی جوری از توش دربیارم

فاطمه پوراسماعیلی 

خواب عجیب

دیشب ، خواب عجیبی دیدم . خواب دیدم روز مادر شده بود ، با اولین ضربه ساعت 10 همه ی دختر ها و  زن های تمام دنیا ، قیافه هاشون عوض می شد و تا روز مادر سال آینده همون جوری می موندند. قیافه ی من با مامانم عوض شده بود ، یعنی بینی مامانم به اون بزرگی روز صورت من نمایان شده بود و به همون بزرگی هم باقی مو نده بود. واقعاً بده ها!!!!!!!!!!!!!!!

لطفاً هرکسی که می تونه خوابم را تعبیر کنه.

با تشکر


حالا شما بگید که صورتتون با چه کسی عوض شده ؟

راز کودکی

پدرم می گوید : از کودکی ات نهایت استفاده را بکن.

پرسیدم : چرا؟

پدر گفت : چون وقتی در کودکی چیزی بیاموزی ، هیچ وقت فراموش نمی کنی. 

گفتم : یعنی الان که شما دارید زبان انگلیسی می خوانید ، فردا فراموش خواهید کرد؟

پدر گفت : نه ، منظورم این نبود. مثلاً الان به شما شعری را می آموزند ، شما آن را خوب یاد می گیرید و همیشه به یاد خواهید داشت ولی وقتی بزرگ می شوید ،مهندس می شوید. آن موقع شعر دیگری را به شما می آموزند. فردای آن روز شما شروع می کنید به خواندن آن شعر. چون ذهن شما در کودکی باز است و به غیر از شعر به چیز دیگری فکر نمی کنید ، به راحتی آن را یاد می گیرید ، ولی در بزرگ سالی ، چون ذهن شما به چیز های مختلفی فکر می کند ، طبیعی است که آن را فراموش کنید.



پس از کودکی ات نهایت استفاده را بکن!

شمال

شمال
یادم می یاد 5 ساله که بودم ، رفتیم شمال.
وقتی رسیدیم خسته و کوفته ، رفتیم و توی اتاق ها و اساسمون را چیدیم توی اتاق ها و خوابیدیم.
عصر از خواب بیدار شدیم و رفتیم لب دریا.
جاتون خالی غروب را دیدیم.
بعد هم رفتیم شام خوردیم و خوابیدیم.
روز بعد صبح صبحانه را که خوردیم من و دختر خالم شروع کردیم به بازی کردن با عروسکامون و مامان و باباهامون هم چون دریا نزدیک ویلامون بود ما را توی خانه گذاشتند و رفتند دریا.
من و صبا - یعنی دختر خالم - هم بعد از یه کم بازی رفتیم پیش شون.
اون موقع رفتیم و قلعه درست کردیم.
بعد هم دو تا تیکه چوب پیدا کردیم و با اون ها روی شن ها نقاشی کردیم.
بعد از ناهار من و صبا رفتیم بادبادک بازی و بعد هم چند روزی به همین ترتیب گذشت تا اینکه یه روز رفتیم توی یکی از جنگل های شمال.
اون جا با صبا توپ بازی کردم و بعد از دو روز برگشتیم به ویلامون.
بعد از اون رفتیم دریا و غروب را دوباره دیدیم.
روز بعد برگشتیم به شهر خودمون.
خاطره ی خیلی شیرینی بود.
11\2\90

خداوند را فراموش نساز

خداوند را فراموش نساز



همه ما می دانیم که این مادر است که به ما شیر می دهد تا بزرگ شویم

همه ما می دانیم که پدر است که برای ما اسباب بازی و ..... می خرد تا تفریح کنیم
همه ما می دانیم که معلم به ما سواد یاد می دهد تا بتوانیم بخوانیم و بنویسیم
همه ما می دانیم که خدا هم نعمت های زیادی به ما داده 
ولی بنده گان خدا مثل من و تو هیچ توجهی به آن ها نمی کنیم
برای همین است که ما بعضی وقت ها  مریض می شویم یا در غربتی گیر می کنیم یا مثلاً ............. و خدا این کار ها را انجام می دهد تا من و تو به یاد او بیفتیم
پس سعی کن هیچ گاه خدا را فراموش نسازی

کلاس ششم ؟

توی کلاس اول بهمون خواندن و نوشتن یاد می دهند

توی کلاس دوم بهمون جمع و تفریق یاد می دهند

توی کلاس سوم بهمون علوم یاد می هند

توی کلاس چهارم بهمون اعضای بدنمون را یاد می دهند 

توی کلاس پنجم آماده مون می کنند برای راهنمایی 

ولی فکر می کنید چرا خارجی ها ششم هم دارند ؟ 

ششم به چه کار شون می یاد ؟  

برا چی وبلاگ ساختم؟

سلام

اسم من فاطمه است و 8 سال دارم.

من از بچگی علاقه زیادی به شعر گفتن و داستان نویسی داشتم و گهگاهی هم یه چیزایی می گفتم ، اول که نمی توانستم بنویسم و بخونم ، من می گفتم و مامان و بابام می نوشتند.

حالا که دیگه خودم می تونم بنویسم و بخونم این وبلاگ رو درست کردم تا هم شعر ها و داستان هام بمونه ، هم اگه کسی دوست داشت اون ها رو بخونه ، و هم از همه مهم تر این که از نظرات دیگران استفاده کنم و در این زمینه پیشرفت کنم.